آقاجون که سرطان گرفت، همه براش دعا می کردن، هرکس لااقل یکبار برای سلامتیش دعا کرد ولی من نه...
با خودم می گفتم آخرش که چی؟ تهش مرگه، عاقبت همه مرگه...
گیریم که دعام مستجاب شد و آقاجونم شفا گرفت، آخرش که چی؟ دیر و زود داره، کاش سوخت و سوزم داشت...
آقاجون که رفت من به انتهای خودم دچار شدم...
پ.ن: به نقل از خاطرات دوستم صادق
فوق العاده بود
این چند وقته هیچ خطت به اندازه این نوشته زیبا نبود
لذت بردم از نوشته ات،زیبا و مغزدار
-اینه ادبیات
ممنون
زیبایی مطلق نیست... نشونشم این که از نظر خودم، متنی معمولی بود
نمیفهمم زیبایی مطلق نیست یعنی چه
شاید سمتی را که سخنت به من نشان میدهد می فهمم و تازه اون جایی که تو با استدلالت مرا برده ای،من خواهم گفت که زیبایی مطلق است
-امیدوارم منظورم مفهوم باشد،وگرنه توانایی توضیح بیشتر رو ندارم
یعنی زیبایی از نظر تو یه چیزه از نظر من یه چیز دیگه
هیچ چیزی به خودی خود زیبا نیست
یک متن ادبی از نظر تو زیباست و از نظر من معمولیه
خیلی قشنگ بود
مخصوصا جمله آخرش
یه غم عجیبی رو به روحم تزریق کرد
یاد پدربزرگ خودم افتادم...منم به پدربزرگم میگفتم آقاجون...
روحشون شاد
تصاویری که برای متناتون انتخاب می کنید فوق العاده ان
سلام
ایام شهادت امام حسین (ع) و یارانش رو تسلیت عرض می کنم.
قبول که بالأخره همه ذائقه مرگ را خواهند چشید و مرگ حق است ولی این را هم باید بدانیم که فقط در این دنیا فرصت جبران داریم و فقط در این دنیا فرصت ذخیره آخرت را داریم و با مرگ فرصتمان تمام می شود. با این تصویری که شما ارائه کرده اید دیگر حفظ جان معنا نخواهد داشت.
منتظر حظورتون هستم.
یا علی
من که تا حالا پدربزگامو ندیدم سعادت نداشتیم دیگــهـ قبل تولد ما رفتن . . . روح همه رفتگان شــاد ...
متن تکان دهنده ای بـود . موفق باشیــن
ممنون
روحشون شاد