اندکی با تأخیر...


ذهنت که از چارچوب های ملیت فراتر می رود، کمتر به سراغ تاریخت می روی، شاید هرگز... کاری نداری که آمد که رفت، که خورد و چه برد و ...

اسکندر چرا سوزاند؟ داریوش سوم چرا وا داد؟ آه، آریو برزن...

عمر چکاره بود؟

ز شیر شتر خوردن و سوسمار / عرب را به جایی رسیده ست کار

که تخت عجم را کند آرزو / تفو بر تو ای چرخ گردون تفو

خزر را روس ها بردددددددند

راستی، جدم کوروش بزرگ (که تا ده سال پیش، کبیر بود!!) آسوده خوابیده؟ خشکیده باد سد سیوند

جان من، جانان من، به پارسی سره سخن بران آریایی...

پلاک فروهرم نمی دانم کجا خاک بی غیرتی و وطن فروشی می خورد

ای ایران ای مرز پر گهر؟


بگذریم... می گویند تو پدر همه مایی!

کوروش، بابا جان، خجسته زادروزت





نظرات 2 + ارسال نظر
Sam دوشنبه 15 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:06 ق.ظ http://saebi.persianblog.ir

نگارا کمی مهر بانتر باش:-)
"می شنوم"

مانا سه‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 03:13 ب.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد